خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

خستگی

 

 

 

خنده هایی که همهه می کنند؛ کوچی که معنایی نمی یابد؛ طبقاتی که پراند از آدم های سرگردان ؛ نگاه هایی که می کاوند بی معنی؛ دست های به هم گره کرده؛ تلفن از پس تلفنی دیگر زنگ می خورد؛ قاشق هایی که ممتد خالی و پر می شوند؛ آدم هایی که بدون نظم می نشینند و بلند می شوند؛ رئیسی که فقط چشم هایش از پشت لب تابش دیده می شود؛ کارگری که هر روز جارو می کشد؛ آبدارچی که هر روز چایی می ریزد؛ گوشی تلفنی که عرقی ممتد از آن می چکد؛ آسانسوری که مدام در سفر طبقات است؛ آدم کوکی هایی که هر روز آمدن و رفتنشان را ثبت می کنند؛ نگهبانی که هر روز سلام و خداحافظی می کند؛ مسافرانی که همیشه منتظر رسیدن ماشین هستند؛ آدم های خسته با صورت هایی که از سرما یخ زده؛..........

 چه چیز زندگی قشنگ خواهد بود وقتی که همیشه خسته ای