خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

صدای خیس

آخرین کلماتی که از گوشی برایش تکرار می شود واژه خداحافظی است گوشی را سر جایش می گذارد و خودش را زیر پتو قایم می کند و با چشمانی گرد به تاریکی خیره می شود دستش را از زیر پتو دراز می کند و خرسش را بغل می گیرد.  

طاقت نمی آورد 

دوباره شماره را می گیرد بوق اشغال مدام توی گوشی می پیچد 

فکرش از زیر پتو به هزار جا سرک می کشد دوباره شماره را می گیرد و دوباره بوق ممتد اشغال در گوشی می پیچد 

یعنی چه کسی ................. 

برای خودش زمان تعیین می کند هر ۵ دقیقه یک تماس 

و این ۵ دقیقه ها چقدر برایش دیر می گذرد تا دوباره شماره را بگیرد 

بعد از یک ساعت و نیم تلفن آزاد می شود 

و صدای آشنا می گوید بله 

صدای خیس و گرفته اش می گوید 

 این موقع شب با چه کسی اینهمه می گفتی  

و یک کلمه می شنود 

در اینترنت بودم چرا با موبایل تماس نگرفتی .....

گوشی را قطع می کند و می خوابد