خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

تازه های تکراری

توی ماشین که می شینم نفسم بند میاد و می خوام از گرما تلف شم  

هوا  گرمه و به آویزون شدن قیافم بیشتر کمک می کنه 

اصلا حوصله رفتن به خونه و تکرار کارهای همیشگی رو ندارم از طرفی انگار تنها ترین آدم روی زمین هستم و غصه هام هم اندازه تنهاییم بزرگه  

با اینکه هوا گرمه می خوام تو خیابونا دور دور بزنم  

راهمو عوض می کنم حوصله هیچ آدمی رو توی هیچ کنجی از دلم ندارم 

از دست زندگی دلم گرفته همیشه فکر می کردم یه روزی خوشحال یه جای این زندگی می استم و بلند میگم 

دیگه تموم شد هر چی غم و غصه و سختی بود دیگه تموم شد 

اما انگار هیچوقت تمومی نداره 

توی پیچ و خم ترافیک و شلوغی شهر بودم که با خودم عهد بستم که دیگه برای خودم زندگی می کنم 

عرق از سر و روم می ریخت شیشه ها رو بالا دادم و کولر گرفتم و مقنعم رو بالا زدم تا هوای خنگ تو ی سر و گردنم بپیچه 

نگاه مردها آنچنان توی ماشین یخ می زنه که انگار زنها اصلا نبایدگرمشون بشه  

چراغ سبز می شه و افکار من هم دوباره شروع به حرکت می کنن تا اینکه خودم رو گیج و مبهم جلوی در خونه برای انجام کارهای تکراری پیدا می کنم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
مازیار چهارشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:00 http://therethere.blogsky.com

بعد از اینکه چند تا پست اخیر و چند تا پست random از آرشیوت رو خوندم.. آره، وبلاگت چیز خوبیه./

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد