خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

تنهایی

من نشسته بودم تنها

تو تنها بودی در همهمه

ما تنها شدیم

تو تنها با همهمه ها رفتی

من تنها ماندم

 

این روزها سخت می گذر د و پر از نحسی است

تهدید از در و دیوار می ریزد

 می روم میدان شهرک غرب

و دوباره برمی گردم

پاهایم در کفش زیر نور آفتاب می سوزد

کل راه رفت و برگشت ۲۶ دقیقه طول می کشد

من به اندازه ۹ سال می شکنم