من نشسته بودم تنها
تو تنها بودی در همهمه
ما تنها شدیم
تو تنها با همهمه ها رفتی
من تنها ماندم
این روزها سخت می گذر د و پر از نحسی است
تهدید از در و دیوار می ریزد
می روم میدان شهرک غرب
و دوباره برمی گردم
پاهایم در کفش زیر نور آفتاب می سوزد
کل راه رفت و برگشت ۲۶ دقیقه طول می کشد
من به اندازه ۹ سال می شکنم