پنجره را که باز می کنم حجمه ای از باد خنک به داخل اتاق سرازیر می شود
امروز داشتم روزنامه اطلاعات 80 سال پیش را ورق می زدم که مربوط به روزهای بهمن سال 1305دوره رضا خان می شد در آن زمان روزنامه اطلاعات در چهار صفحه به چاپ می رسید واخبار جالبی در آن نگاشته می شد در آن زمان مطبوعات در کشور ما به مانند کودکی درحال رشد می مانست که رجال شیطنت هایش را به کوچکی اش می بخشیدند از اینرو مطبوعات هم زبان گویاتری داشتند تا اینکه کم کم بزرگ شد و جای چشم و زبان گویای ملت را گرفت دیگر دولت هم حوصله بچه ای را که خود زایده و بزرگش کرده بود را نداشت به همین خاطر سیاسی بازی ها ومحدودیت ها و خط قرمز هاو... شروع شد ومطبوعات هم روز به روز جای خود را به جای پیشرفت به پس رفت داد حالا هم مطبوعات ما در هزاره سوم به مریضی سختی مبتلا شده وکجدار ومریض دارد گام های کشدار وبی حوصله اش را برمی دارد خودتان که می بینید
اخبار آن دوران هم حال و هوای خود را داشته یکی از اخبا ر"حوادث" آن دوران را به همان قلمی که نگاشته شده را برایتان می آورم
عصر 3 شنبه – بهمن ماه 1305-روزنامه اطلاعات سال اول- شماره 146
زیر اتومبیل
"کنگاور- دیروز در یک فرسخی کنگاور در اتومبیلی از کرمانشاه میامده با جمعی زوار الاغ سوار تصادف کرده یک نفر زن زیر اتومبیل مانده فوری فوت می کند رئیس امنیه کنگاور اتومبیل و شوفر را توقیف کرده باداره امنیه کرمانشاه راپورت داده است"
داشتم پیش خودم فکر می کردم که احتمالا 80 یا 100سال دیگرهم کسی پیدا می شود که گزارش هایی را که من در مطبوعات نوشته ام را بخواند آن وقت او چه ترسیمی از من خواهد داشت خدا می داند
چه نثری!!! یعنی مثلا هفتاد هشتاد سال دیگه هم اینقدر حرف زدن ما براشون عجیب خواهد بود!!!!!
حرف زدن ما نه چون زبان تغییری نکرده این زمانه و تکنولوژی که خیلی چیز ها رو عوض می کنه