اردیبهشت آبی اردیبهشتی که همیشه ته قلبم را با باد های خنکش نوازش می داد از راه رسیده بود من هم تنها راه می رفتم و... راه می رفتم و... باز می خواندم آنقدر که هیچ نفهمیدم تقویم سال ۱۳۸۶ من اردیبهشت ماه ندارد زمانی این را فهمیدم که داشتم به دست خط های تند و کج و معوج برگه هایی کنده شده از یک تقویم نگاه می کردم اردیبهشت رفته بود و من را جا گذاشته بود.
سلام آزاده جوون
ممنون به وبلاگم اومده بودی
وبلاگ ساده و زیبایی داری
متن ها در عین سادگی خیلی قشنگن
دلت شاد
چرا؟؟؟ چرا پاکش کردی؟؟
سلام
چرا بلوکه شدی
دیگه نمی تونم پیدات کنم
سلام
ممنون از اینکه به وبلاگم سرزدید
خیلی خوشحالم که با یک خبر نگار آشنا شدم
انشاالله که خبر های دسته اول به من بدی
در پناه حق