خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

دوشنبه ۱۰ صبح

دوشنبه ساعت ۱۰ صبح جشنواره مطبوعات شهری به راه می افتم سوار بر تاکسی های خطی پاساژ اندیشه را که می بینم می فهمم که رسیده ام زیر پل سید خندان با چرخش تند ماشین به راست از تاکسی پیاده می شوم و از پله های انتهایی پل را ه خیابان جلفا را از سر می گیرم خیابان یک طرفه و پر از ماشین است کفش هایم پایم را می زنند و نگاهی به آن ها می اندازم که هر روز مجبورند مرا به این سو و آن سو ببرند به فرهنگ سرای ارسباران که می رسم سریع داخل می شوم و با راهنمایی برگزار کنندگان وارد سالن می شوم هنوز پایم را روی اولین پله نگذاشته ام تا از پله ها سرازیر شوم و جایی برای نشستن بیابم که کسی فامیلی ام را بلند صدا می کند به سمت صدا می چرخم  خواهر چشم آبی دوستم را می بینم با هم می خواهیم برای نشستن به سمت دیگر سالن برویم که یکی از بچه های دانشگاه را می بینم که حالا در سازمان فرهنگی و هنری برای خود کاری دست و پا کرده است .

روی صندلی می نشینم و با چشم همه را زیر نظر می گیرم دیگرکسی به چشمم زیاد آشنا نمی آید انگار نسل روزنامه نگاران زمان ما به سر آمده که یکی از بچه ها از دور با سر سلام می کند سلامش را جواب می دهم و چشم به پرده روبه رو می دوزم که تصویر استاد دانشگاهم را 5 برابر بزرگ کرده است نگاهش می کنم و خاطره ۴ سال پیش برایم زنده می شود سر کلاس مقاله نویسی آخرین ترم دانشگاه کلاسش را خیلی دوست داشتم  همیشه مقاله هایش را برایمان سر کلاس می خواند.روی پرده فیلیمی دارد پخش می شود و متنی به صدای دورگه آقای رضویدر حال پخش است. صدای ضرب آهنگ موسیقی که بلند می شود دوستم در تاریکی سالن در حالی که ما را پیدا نکرده در ردیف جلو می خواهد جایی را برای نشستن بیابد که آهسته صدایش می کنم از اینکه ما را پیدا کرده لبخند می زند و همه کسانی را که نشسته اند از جا بلند می کند تا کنار صندلی من بنشیند از گر مایی که از مانتو یش بلند می شود   می توان فهمید که هوای بیرون چقدر گرم است  با هم کمی پچ پچ می کنیم تا اینکه سالن دو باره روشن می شود به دوستم اشاره می کنم که خبر نگارها حتی در جشن خودشان هم در حال نوشتن  خبر هستند نگاهش را به دو نفر کنار دستی من می کند و می گوید کسی دیگر به چشمش آشنا نمی آیند..............

مراسم به اتمام می رسد نزد استاد احمد توکلی می روم طی این 4 سال چقدر فرصت پیر شدن داشته
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد