امروز کلافگی دست بر چانه افکار نهاده و بی هدف در ذهن چرخ می زند و چرخ می زند به نقطه ای منفی که می رسد می ایستد تا جرقه ای بزند و او را به سال ها پیش بازگرداند در پس این چهره آرام با چشمانی درشت امروزغوغایی نهان است که او را چنین در خود فرو برده است.
نوشته هات عالیه ...کوتاه، ساده و در عین حال عمیق و مدهوش کننده. نوشته هات توهم خاصی دارند.
موفق باشی
سلام
ممنون از سرزدگیتان!!!
ما هم از مطالب نغزتان دچار انبساط افکار گشتیم
آری ! در این روزگار بی فریاد که چشم چشم نمی بیند و کس از کس نمی پرسد ! هم برق چشم پریده و هم زخم دل آمده ! کلافگی هم چنین است ! حاصل این روزگار بی فریاد !