خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

خویشتن

یادداشت هایی درباره همه چیز

حماقت

 

 

می بارد آرام و زمین خیس می شود هوای ماشین دم کرده و بخار به شیشه ها چسبیده شیشه را پایین می کشم نمی توانم تمرکز کنم فکرم آشفته و درهم به همه جا پرسه می زند انگار  کلمات از ذهنم فرار کرده اند

همین چند لحظه پیش  روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود و خون قرمز رنگش با سرم مخلوط شده بود دور لب هایش سیاه شده بود و چشم هایش بی رمقش به پرده  طوسی رنگ اورژانس خیره مانده بود  هردو در مقابل هم بی هیچ پرسش و پاسخی

 صدا در گوشم می پیچد مقدار سه قاشق مرگ موش به صورت دانه های گندم در بین ساعت ۶ تا ۷ بلعیده شده

سپس ماشینی برای نجات از راه می رسدُ خانهُ  هیاهوُ  آمبولانسُ  بیمارستانُ  اورژانسُ شست و شوی معده ُ سرم ُ  اشک ُدرد ُ دیازپام ُ و خواب مصنوعی پس از خود کشی 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نقره ای سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:23

و بعدش که چی ... دوباره؟!

بعدش انقدر خودشو می کشه تا بمیره
شایدم دیگه خودشو نکشه
نمی دونم .............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد